پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

آموزش تکالیف و احکام دینی، قبل از بلوغ

آموزش تکالیف و احکام دینی، قبل از بلوغ[1]

 

متأسفانه برخی از والدین، آموزش و انجام دادنِ تکالیف دینی را در مورد فرزندانشان تا زمان بلوغ به تأخیر می‌اندازند و معتقدند که فرزندان، خودشان پس از رسیدن به بلوغ و سن تکلیف، اعمال شرعی و رفتارهای دیگر اخلاقی را یاد می‌گیرند و ما نباید پیشاپیش عادت به انجام دادن تکالیف دینی را در آن‌ها به وجود آوریم!

این سخن، صحیح نیست، زیرا آشنایی فرزندان با تکالیف دینی و مراقبت و اصرار بر انجام دادن آن‌ها، در واقع کار مهم تربیتی است و تربیت، هیچ‌گاه تعطیل‌بردار نیست و نمی‌توان به بهانه‌های مختلف آن را به تأخیر انداخت. ما باید در فرزندانمان قبل از بلوغ کردارهایی را به صورت «عادت» درآوریم و همین عادت‌ها، اراده انسان را از مقاومت‌های درونی آزاد می‌سازد و تابع عقل او می‌گرداند.[2]

اگر در زمان کودکی از تربیت دینی و پرورشی و احساس مذهبی فرزندان غافل شویم، در هنگام تکلیف و نوجوانی و جوانی، کار برایمان مشکل می‌شود.

پدران و مادرانِ بی‌تفاوت، مشمول این هشدار و برائت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هستند که فرمود:

وای بر پدران فرزندان آخرالزمان! گفتند: ای پیامبر، از پدرانِ مشرکشان؟ فرمود: نه، از پدران مؤمن که چیزی از واجبات دینی را به آن‌ها یاد نمی‌دهند و اگر اولادشان بخواهند چیزی یاد بگیرند، مانع آن‌ها می‌شوند و به اندک چیزی از دنیا از آن‌ها راضی می‌شوند و من از آن‌ها بیزارم و آن‌ها از من.[3]

مؤانست و همدلی با شعائر دینی، زمینه‌ها و ذهنیت‌های مناسبی را برای کودک ایجاد می‌کند تا در زمان بلوغ، به راحتی تکالیف مذهبی خود را انجام دهد. برای این کار، راه‌های ساده‌ای وجود دارد:

شرکت دادن کودکان در مجالس و مراسم دینی، همراه بردن آنان به مسجد یا حضور در مناسبت‌های مذهبی دیگر از قبیل عید فطر و جشن‌های مذهبی، برای رشدِ عواطف دینی کودکان بسیار مفید است. اما باید مراقب بود که کارها و برنامه‌هایی فراتر از طاقت و حوصله آن‌ها، اجرا نکنیم.

گوش کردن به آیات قرآن که با صوت زیبا خوانده شده یا حفظ اشعاری که محتوای دینی و حکمت‌آموز دارد، می‌تواند ذهن و ضمیر کودک را برای تعالیم دینی آماده سازد.

در این مسیر باید هوشیار بود و از سخت‌گیری‌های نابه‌جا پرهیز کرد و نرمی و ملاطفت را بر هر چیز دیگر ترجیح داد. اما این هم هست که اگر پدر و مادر با طی مراحل لازم و تشویق و ترغیب کودک، باز در سن ده تا دوازده سالگی از انجام عبادت‌های واجب- به ویژه نماز- به کلی سرباز زد، باید از آخرین راه درمان، یعنی شدت عمل، آن هم در حدِّ ضرورت، استفاده کرد.

در بُعدِ آموزش نظریِ عقاید دینی، معمولًا با کودکان مشکلی نداریم، زیرا با بیان و زبان ساده می‌توان آن‌ها را قانع کرد. فضای فکری و ذهنی کودکان و تصورات آن‌ها از مفاهیم دینی همانند پدر و مادر و بزرگ‌سالانِ دیگر نیست، مقوله‌هایی چون خدا، معاد، بهشت و جهنم، فرشتگان و مسائل دیگری از این دست در ذهن کودکان، شکل ساده‌ای دارد. فقط باید مواظب بود که آشنا کردن آن‌ها با این مقولات، همراه با عشق و محبت باشد و بیشتر باید از رحمت خدا سخن گفت نه قهر و خشم و مجازات‌های اخروی. تکیه بر جنبه رحمانیت خدا و یادآوری نعمت‌های او، کارگشاست. در متون روایی آمده است که:

به موسی علیه السلام وحی شد که عشق و علاقه مرا در دل‌های بندگانم وارد کن، پرسید: چگونه؟ فرمود: با یادآوری نعمت‌های من.

دلیل این کار نیز روشن است، چون انسان خود را دوست می‌دارد و کسی را هم که به او نیکی کند، دوست می‌دارد. برشمردن نعمت‌های الهی و از نیکی، بخشش و احسان او با کودکان سخن گفتن، مناسب‌ترین راه برای آشنا ساختن دل‌های آنان با پروردگار خویش است.

 

تأثیر رفتارهای پدر و مادر

در آموزش‌های دینی قبل از بلوغ- و اساساً در همه دوره‌ها- آنچه که بسیار مؤثر است رفتار خود پدر و مادر است. آنان باید با عمل و کردارشان کودک را به نماز و روزه، راست‌گویی، خوش‌زبانی و مسائل اخلاقی دیگر، دعوت کنند، زیرا یکی از مؤثرترین روش‌های تربیتی، روش الگویی است، در این روش، به جای این‌که همه چیز را از راه گفتار و پند دادن و نصیحت کردن به فرزندان خود بیاموزیم سعی می‌کنیم با رفتار خود و به طور غیرمستقیم، انجام دهیم.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مردم را با رفتار خود، ارشاد و تربیت کنید نه فقط با زبان‌هایتان.[4]

بیشترین ناهنجاری‌های تربیتی در وهله نخست از محیط خانه، سرچشمه می‌گیرد. اگر کودک و نوجوان از همان ابتدا در محیط خانه، دروغ، بدگویی، بی‌ادبی، خشونت، تجاوز به حقوق دیگران و کردارهای ناشایست دیگر را مشاهده کند، بذر این عیب‌های روحی و اخلاقی در ضمیر پاک او پاشیده می‌شود. چگونه می‌توان تصور کرد که کودک یا نوجوان، شاهد بدرفتاری پدر و مادر باشد، اما فردی وظیفه‌شناس و خوش‌رفتار شود؟ البته وجود استثناها را نمی‌توان انکار کرد، اما هیچ استثنایی را نمی‌توان در حکم قاعده دانست. فرزندان همچون نهالی هستند که در آب و خاک خانه رشد می‌کنند و معمولًا متناسب با همان آب و خاک، میوه می‌دهند.

 

* امینى، ابراهیم، ازدواج، موانع و راه حل‏ها، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: دوم، 1390

[1] تاریخ ایراد خطبه: 14/ 10/ 80
[2]. براى اطلاع بیشتر درباره نقش عادت در تربیت، رجوع کنید: ابراهیم امینى، اسلام و تعلیم و تربیت، ص 380- 403( مؤسسه بوستان کتاب، چاپ سوم 1387)
[3]. مستدرک الوسائل، ج 15، ص 164:« ویلٌ لاطفالِ آخِرِ الزمانِ مِن آبائهم فقیلَ یا رسول اللَّهِ مِن ابائهمُ المشرکین؟ فقال: لا، مِن آبائهم المؤمنینَ لا یُعَلّمونَهُم شیئاً مِن الفرائضَ وَ إذا تَعَلّموا أولادَهم مَنَعُوهم وَ رَضوا عنهم بِعَرضٍ یَسیرٍ مِن الدنیا فَأنا مِنهم بَرىٌ وَ هُم مِنّى بَرىٌ»
[4]. بحار الأنوار، ج 67، ص 309:« کُونوا دُعاةَ الناسِ بِأعمالِکُم وَ لا تکونوا دُعاةً بِألسنتکُم»