پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

برگزاری جشن تکلیف

برگزاری جشن تکلیف[1]

 

در عرصه دینی یکی از وظایف مهم والدین آموزش احکام شرعیِ مربوط به دوران بلوغ و ازدواج است. گام اول در این مسیر، متوجه کردن فرزندان به سن تکلیف است؛ یعنی می‌باید با روش‌های مؤثر به آنان یادآور شد که اکنون شما به سن بلوغ رسیده‌اید و این دوره، تکالیفی را بر عهده شما می‌گذارد.

مراسم جشن تکلیف، یکی از این روش‌هاست که پاسخ مثبت و مؤثری است به حالات و عواطف درونی نوجوانان. این مراسم بر شخصیت پاک و پر انرژی جوانان، صحّه می‌گذارد و آنان را در قبول مسئولیت‌های دینی و انسانی، مستعد و پرتوان می‌سازد.

به دلیل اهمیت جشن تکلیف، جا دارد پدران و مادران، خدا را بر این عطیه و احسانِ بی‌منت، شکر کنند و آن روز را جشن بگیرند. شایسته است که این جشن- به دور از اسراف- اما به خوبی برگزار شود و پدر خانواده یا هر فرد شایسته دیگری، درباره عظمت و اهمیت تکلیف و مکلف شدن و مسائل مربوط به آن، سخن بگوید.

اگر برای نوجوانی که به سن تکلیف رسیده بیان شود که از این لحظه خداوند به تو عنایت و توجه و لطف ویژه‌ای دارد و بر اثر لیاقتی که در وجود تو نهفته است این مسئولیت سنگین را بر دوشت نهاده و درهای کمال و ترقی و شاهراه بهشت جاودان را به رویت باز کرده است، در او تأثیر به سزایی خواهد داشت.

 

سیره علمای دین در برگزاری جشن تکلیف

عالمان بزرگ اسلامی به جشن تکلیف فرزندان و یادآور شدن دوره بلوغ به آنان توجه ویژه داشته‌اند؛ در این میان، عالم بزرگوار شیعه، سید بن طاووس (که در حدود ششصد سال پیش می‌زیسته است) به این مهم، عنایت فراوان داشته است. ایشان در کتاب کشف المحجّه آرزو می‌کند که اگر تا روز به تکلیف رسیدن فرزندش زنده ماند آن روز را عید محسوب دارد و 150 دینار در راه خدا صدقه بدهد.[2]

سید بن طاووس، وقتی فرزندش «محمد» پا به سن شانزده سالگی گذاشت، نخست منجّمی را خواست تا ساعت ولادت فرزندش را معین کند، پس از معلوم شدن لحظه ولادت محمد، خدا را شکر کرد و با فرزندش سخن گفت.

سید با بیانی ساده و شیوا و تشبیهی رسا و جالب، مسئولیت انسانِ مکلّف را این‌گونه بیان کرد: انسانی که به سن تکلیف رسیده چون بنده زرخریدی است که برای مولای خود، پست‌ترین کارها را می‌کرده است، لیکن تصمیم مولای او بر آن است که بنده‌اش را از آن حالت پست به مقام پادشاهی و بزرگی برساند و کلیدهای مملکت را به او بسپارد.

حال خداوند این بنده را به درگاهش دعوت کرده تا به او احسان کند و کلیدهای دنیا و آخرت را به او بسپارد و کلید کاخ‌های بهشت را به او هدیه کند.[3]

آن‌گاه پدر و پسر، سر به سجده گذاشتند تا خدا را بر این نعمت بزرگ شکر گویند. سپس پدر بر دو فرشته موکّل و نگهبان، سلام می‌کند و فرزندش را نیز وادار می‌کند تا او نیز بر دو فرشته رقیب و عتید، سلام کند و از آن دو، برای سعادت و کام‌یابی خود، کمک بگیرد و سپس توجهی به دشمن انسان‌ها (ابلیس) نموده و از خداوند دوری او را خواستار می‌شود و در آخر، دو رکعت نماز شکر، به جا می‌آورد.[4]

گِله سید بن طاووس از پدران و مادران چنین است که می‌گوید:

تا آن‌جا که دیده و شنیده‌ایم اگر کسی به پادشاهی کشوری برسد و یا ولایتی و سمتی و مسئولیتی به او واگذار شود و ... آن روز را بسیار گرامی می‌دارد و آن لحظه فراموش‌نشدنی را ثبت می‌کند که هیچ‌گاه از یادش نرود، بلکه آن روز را روز شادی خود و نزدیکانش قرار می‌دهد، ولی شگفتا چرا روز تکلیف- روزی که انسان به مقام قرب عبودیت راه می‌یابد- باید مورد بی‌توجهی قرار گیرد و آن چنان به این روز بی‌اعتنایی شود که به صورت یک روز بی‌نام و نشان قلمداد گردد.

و من تاکنون نشنیده‌ام کسی برای این روز بسیار بزرگ و فراموش نشدنی ارزش قائل شده باشد و حق چنین روزی را ادا کرده باشد و یا برای از دست رفتن چنین روزی، لحظه‌ای غصّه خورده باشد، از این رو، خود و فرزندان و دوستانم را سفارش می‌کنم که حق چنین روزی را ادا کنند و در بزرگداشت و احترام آن بکوشند.[5][6]

 

[1] تاریخ ایراد خطبه: 2/ 9/ 80
[2]. کشف المحجه، ص 87
[3]. سید بن طاووس، التشریف بتعریف وقت التکلیف( انتشارات سعدى، تهران) ص 6
[4]. همان، ص 8- 10
[5]. همان، ص 15
[6] امینى، ابراهیم، ازدواج، موانع و راه حل‏ها، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: دوم، 1390