ویژگیهای دوره نوجوانی و جوانی[1]
پدر و مادر باید به مراحل رشد فرزندان خود توجه کنند و متناسب با این مراحل و تغییرات جسمی و روحی که برای فرزندانشان به وجود میآید نقشِ تربیتی خود را ایفا کنند. ناآگاهی والدین خسارتهای جبرانناپذیری را به وجود میآورد. به نظر ما هر پدر و مادری باید پنج نوع اطلاعاتی که در خطبه قبل برشمردیم داشته باشد.
تربیت فرزند از زمان گزینش همسر، چگونگی انعقاد نطفه، دوره بارداری و ولادت آغاز میشود و سپس در دوره کودکی و نوجوانی ادامه مییابد، والدین اگر فرزند متعادل و سالم میخواهند باید در این دورهها مواظب کردارها و رفتارهای خود باشند، زیرا اقدامات تربیتی در دورههای مذکور، سنگ بنای محکمی است که شخصیت فرزند را در هنگام بلوغ و در وقت ازدواج و برای همیشه عمر، شکل میدهد و از او انسانی مفید میسازد. اما از آنجا که بحث ما درباره ازدواج است، در اینجا فقط به وظایف تربیتی والدین در هنگام بلوغ، که در نهایت به ازدواج منجر میشود، میپردازیم.
روانشناسان، دوران عمر انسان را از لحاظ رشد، به پنج دوره تقسیم کردهاند:
- کودکی؛
- نوجوانی (از 12 تا 16 سالگی)؛
- جوانی (از 16 تا 21 یا 25 سالگی)؛
- میان سالی (از 26 تا 35 سالگی)؛
- بزرگسالی.
از میان آنها دوران کودکی، نوجوانی و جوانی، مهمترین آنهاست که دوران «بلوغ» نامیده میشود. دوران بلوغ را «تولد ثانوى» هم نامیدهاند، زیرا در این دوره است که غرایز و استعدادهای انسان شکوفا میشود و نیازهای تازهای در او به وجود میآید. یکی از این نیازها و خواستهها «استقلال و آزادى» است.
پدران و مادران باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که فرزندان آنها دوره کودکی را پشت سر گذاشتهاند، لذا باید در برخورد با آنها رفتار خود را تغییر دهند. نوجوان و جوان در این دوره میخواهد در همه چیز خود از خرید لباس و کفش گرفته تا خوراک و انتخاب مدرسه، کتاب، رشته تحصیلی، شغل و دوستان و همقطاران، مستقل و آزاد باشد. این خواستِ طبیعی آنهاست و در این دوره میخواهند خود را نشان دهند و در کارها مستقلًا تصمیم بگیرند.
در برابر این حالت آنان باید مواظب بود که برخورد کودکانه با آنها نشود، احترام به رأی و استقلال نظر آنان، در عین راهنمایی و مراقبت هوشیارانه، وظیفه هر پدر و مادری است. راهنماییِ هوشیارانه و غیرتحکمآمیز، از آن جهت که از یک طرف باید احساس آزادی و استقلال را بروز دهند و از سوی دیگر، چون خام و بیتجربهاند ممکن است به پرتگاههای خطرناکی بیفتند و خسارتهای فراوانی ببینند. آنان در این دوره به مشاوران و مربیان باتجربه و دلسوز نیاز دارند تا آنها را در زیر چتر حمایت عاقلانه خود درآورند تا این دوره حساس را با سلامتی، پشت سر بگذارند.
به عبارت دیگر، فرزند در این دوره باید «وزیر» باشد؛ این تعبیر و واژه را از حدیث پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله گرفتهام که فرمود:
فرزند در هفت سال اول زندگی، سرور و بزرگ است و در هفت سال دوم (7 تا 14) مطیع و فرمانبردار و در هفت سال سوم (15 تا 21) وزیر خانواده و مشاور پدر و مادر است.[2]
پدر و مادر باید فرزند را در این دوره به عنوان وزیر و کمک بپذیرند؛ بدین صورت که با او همکاری نمایند، درست مانند برخوردِ شخصیتِ فوق وزیر که به زیردستان خود، اعتماد میکند، به آنان مسئولیت میدهد، مشورت میکند، آزادی و استقلالشان را محترم میشمارد؛ در عین حال از آنان مراقبت میکند که اشتباه نکنند، در موارد لازم، راهنمایی و تشویق هم میکند.
احترام به حسِّ استقلال و آزادی فرزند در این دوره باعث میشود که به تدریج، ذهن و اندیشه و قدرت تصمیمگیری جوان رشد کند و با به دست آوردن اعتماد به نفس در کارهای بزرگ شرکت نماید و بدین سان بر روی پاهای خود بایستد.[3]
[1] تاریخ ایراد خطبه: 19/ 5/ 80 و 9/ 6/ 80
[2]. وسائل الشیعه، ج 21، ص 476 و مکارم الاخلاق، ص 72:« الولدُ سیدٌ سبعَ سنینَ و عبدٌ سبعَ سنینَ و وزیرٌ سبعَ سنین»
[3]. براى اطلاع بیشتر درباره مراحل رشد و نحوه برخورد والدین در هر یک از این مراحل، رجوع کنید: ابراهیم امینى، اسلام و تعلیم و تربیت، ص 306- 312