ادب
بیشک هر پدر و مادری میل دارد که فرزندان باادبی داشته باشد. بچههای خوب و باادب، اسباب سربلندی پدر و مادراند و به وجودشان افتخار میکنند. بچههایی که در موقع دید و بازدید به دیگران سلام و به هنگام جدا شدن خداحافظی کنند، دست بدهند و احوالپرسی کنند، با سخنانی زیبا گفتوگو و تعارف نمایند، به بزرگتران احترام بگذارند به دانشمندان و افراد با تقوا و نیکوکار احترام بگذارند، در مجالس، مؤدب باشند و شلوغ نکنند، در برابر احسان و هدیه دیگران تشکر نمایند، به کسی دشنام ندهند، به دیگران آزار نرسانند، سخن دیگران را قطع نکنند، آداب غذا خوردن را رعایت کنند، بسم اللَّه بگویند، لقمهها را کوچک بردارند و نرم بجوند، از جلوی خودشان غذا بردارند، پرخوری نکنند، غذاها را روی زمین نریزند، دست و لباسشان را آلوده و کثیف ننمایند، نظیف و پاکیزه باشند، به کسی توهین نکنند، حقوق دیگران را مراعات کنند، درست بنشینند و درست برخیزند و درست راه بروند، مطیع و فرمانبردار باشند، کسی را مسخره نکنند، به حرف دیگران گوش بدهند و ...
این قبیل بچهها با ادب هستند و نه تنها پدر و مادر، بلکه همه مردم بچههای با ادب را دوست دارند و از بچههای گستاخ و بیادب بدشان میآید.
علی علیه السلام فرمود:
ادب کمال انسان است.[32]
همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
ادب برای انسان به منزله لباس زیبا است.[33]
نیز از آن حضرت است که فرمود:
مردم به آداب خوب بیشتر از طلا و نقره احتیاج دارند.[34]
باز ایشان در جای دیگر فرمود:
هیچ زینتی بهتر از ادب نیست.[35]
امیرالمؤمنین فرمود:
بهترین ارث پدر این است که فرزندانش را با آداب نیک پرورش دهد.[36]
حضرت علی علیه السلام فرمود:
کسی که بیادب باشد، عیبهایش زیاد خواهد بود.[37]
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
به فرزندت اجازه بده تا هفت سال بازی کند و بعد هفت سال آداب زندگی را به او یاد بده.[38]
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
فرزند سه حق بر پدر و مادر دارد: اوّل: نام خوبی برایش انتخاب کند؛ دوم: او را با ادب تربیت کند و سوم: همسر خوبی برایش برگزیند.[39]
نهایت آرزوی هر پدر و مادری این است که فرزندان باادبی داشته باشد، اما این آرزو خودبهخود و بدون کوشش برآورده نمیشود و غالباً با پندواندرز و امر و نهی هم نمیتوان فرزندان را مؤدب و دلخواه تربیت کرد. بهترین راه برای رسیدن به این هدف، تهیه الگو و سرمشق خوب برای کودکان است. پدر و مادر باید مؤدب باشند و به فرزندانشان درس عملی بدهند.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
بهترین ادب این است که از خودت شروع کنی.[40]
نیز ایشان فرمود:
رهبر باید ابتدا به تعلیم خویش بپردازد و سپس به تعلیم دیگران. باید ابتدا با رفتارش تأدیب کند و بعد از آن پند و اندرز دهد.[41]
کودک یک مقلد محض است. غریزه تقلید، بسیار با ارزش و نیرومند است. کودک از رفتار، کردار و گفتار پدر و مادر و سایر همنشینان تقلید و پیروی مینماید. درست است که تلقین یکی از عوامل تربیت میباشد، اما غریزه تقلید به مراتب قویتر و نیرومندتر است؛ مخصوصاً در دوران خردسالی و کوچکی. پدران و مادرانی که به تأدیب فرزندان خویش علاقه دارند، باید ابتدا رفتار خودشان را اصلاح نمایند. پدر و مادر باید مؤدب باشند، با خود و کودکانشان و سایر مردم با ادب رفتار کنند و به سنن و آداب زندگی مقید باشند تا کودکان از آنان درس زندگی بگیرند. اگر پدر و مادر با یکدیگر باادب باشند، در محیط منزل آداب و رسوم زندگی را رعایت کنند، با بچهها نیز باادب رفتار کنند، با مردم باادب رفت و آمد و معاشرت نمایند، کودکان چنین خانوادهای نیز مؤدب بار میآیند. آنها رفتار پدر و مادر را میبینند و از آن سرمشق میگیرند و در اینباره، احتیاجی به پند و اندرز ندارند. لازم نیست پدر و مادر بگویند: ببین ما چه کار میکنیم، تو هم بکن. خود عمل برای تقلید کودک کافی است و نیازی به تذکر ندارد، بلکه ممکن است نتیجه معکوس هم داشته باشد. اما پدر و مادری که خود مؤدب به آداب نیک نباشند، نباید از کودکانشان انتظار ادب داشته باشند، گر چه صدها مرتبه بگویند و پند و اندرز دهند.
پدر و مادری که در برخورد با یکدیگر بیادب و گستاخ باشند و با فرزندانشان نیز با بیادبی رفتار کنند، چگونه میتوانند از کودکانشان انتظار ادب داشته باشند؟
کودکان چنین خانوادهای، غالباً مانند پدر و مادر یا بیادبتر خواهند شد و غالباً تلقین خوبی و پند و اندرز نیز نتیجه نمیدهد. بچهها پیش خود فکر میکنند که گفتار پدر و مادر اگر درست بود، خودشان عمل میکردند، پس میخواهند ما را فریب دهند.
در خانوادهای که احترام، سلام، تشکر و خداحافظی نباشد، چگونه میتوان از بچهها انتظار داشت که در رفتار با پدر و مادر و سایر مردم ادب را رعایت نمایند. در خانواده بیادب و گستاخ، غالباً بچههای بیادب و گستاخ تربیت خواهند شد.
البته تلقین بیاثر نیست، اما اثر کامل آن وقتی است که نمونهاش در خود گوینده مشاهده شود. پدران و مادران مؤدب میتوانند سنن و آداب را به کودکانشان تلقین کننده اما با زبان خوش و رعایت ادب، نه باتندی و گستاخی و بیادبی. بعضی از پدران و مادران عادت زشتی دارند. آنها هنگامیکه خلاف ادبی از کودکانشان مشاهده میکنند، در حضور دیگران او را توبیخ کرده و یا با کلمات زشت او را مورد عتاب و خطاب قرار میدهند؛ مثلًا میگویند: ای بچه بیادب! چرا سلام نکردی؟ چرا خداحافظی نمیکنی؟ مگر لالی؟ ای بچه احمق و بیشعور چرا در حضور دیگران پاهات را دراز کردی؟ چرا در مهمانی شلوغکاری کردی؟ ای حیوان! چرا در میان سخن دیگران حرف میزنی؟ و ...
این پدران و مادران نادان، به عقیده خودشان میخواهند بدین وسیله کودکان خویش را تربیت کنند، در صورتی که با بیادبی نمیتوان کسی را ادب نمود. اگر خلاف ادبی از کودک صادر شد، باید به او تذکر داد، اما نه با بیادبی و در حضور دیگران، بلکه با زبان خوش و نیز در تنهایی و خلوت. مگر نمیدانید که سرزنش و توبیخ کودکان، مخصوصاً در حضور دیگران و با الفاظ زشت و رکیک، خود نوعی بیادبی است؟ شما قبلًا به بچه بگویید: وقتی به مهمانی رفتیم، سلام کن. هنگامی که به مجلس وارد میشوید، سلام کنید تا کودک هم سلام کند. میتوانید آهسته به او بگویید: سلام کن. اگر باز هم سلام نکرد، وقتی بیرون رفتید به او بگویید: بچه خوب و باادب به دیگران سلام میکند، چرا تو سلام نکردی؟ بعد از این مواظب باش سلام را فراموش نکنی. اگر پدر و مادر گاهگاه به کودک سلام کنند، میتوانند بدینوسیله به او درس ادب بدهند.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله به کودکان سلام میکرد و میفرمود:
من به کودکان سلام میکنم تا سلام کردن به آنان شایع شود.
بچهها با تجربه فهمیدهاند که پدر و مادر در مجالس مهمانی و در حضور دیگران، از توبیخ و سرزنش آنها خودداری مینمایند. از این رو، مجالس مهمانی را بهترین جا برای شیطنت میدانند و در آن جا دست به شلوغ کاری میزنند. بهترین کاری که پدران و مادران در این گونه موارد میتوانند انجام دهند، این است که قبل از ورود به مجلس به بچهها تذکر دهند که در مجلس مؤدب و معقول بنشیند و شلوغ کاری نکنید تا باز هم شما را به مهمانی ببرم. اگر شلوغ کنید، بچههای خوبی نیستید و مردم از شما بدشان میآید و ما هم دیگر شما را به مهمانی نمیبریم. وقتی وارد مجلس شدید بهتر است بچهها را پهلوی خودتان بنشانید و مراقب آنها باشید. اگر خواستند شلوغ کنند، باز هم آهسته به آنها هشدار دهید و اگر با همه این احوال، از شیطنت و شلوغکاری خودداری نکردند، آنها را در مجلس دیگر به همراه خودتان نبرید و یادآور شوید که این بدان جهت است که در فلان مجلس شلوغکاری و بیادبی کردی.
در هر صورت، از توبیخ و تحقیر بچه در حضور دیگران باید خودداری نمود.
[32] . همان، ص 55:« الأدب کمالُ الرَجُلِ»
[33] . همان، ص 37:« الآدابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ»
[34] . همان، ص 237:« إنّ الناسَ إلى صالح الأدبِ أحْوَجُ منهم إلى الفضة والذهبِ»
[35] . همان، ص 768:« لا زینةَ کالآدابِ»
[36] . همان، ص 359:« خیرُ ما ورَّث الآباءُ الأبناءَ الأدبُ»
[37] . همان، ص 596:« مَنْ قَلَّ أدبُهُ کَثُرتْ مساویهِ»
[38] . بحارالأنوار، ج 101، ص 95، باب فضل الأولاد ...، ح 40: عن الصادق علیه السلام:« دَعْ ابنَکَ یَلْعَبُ سبعَ سنینَ ویؤدّب سبعاً ...»
[39] . وسائل الشیعه، ج 21، ص 388، باب استحباب تسمیة الولد باسمٍ حسنٍ: فی وصیة النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم لعلیّ علیه السلام، قال:« یاعلى! حقُّ الولد على والده أنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وأدَّبَهُ ویضعه موضعاً صالحاً»
[40] . غرر الحکم، ص 200:« أفضل الأدب ما بَدَأْتَ به نفسَک»
[41] . نهج البلاغه، ص 515، حکمت 7:« مَنْ نَصَبَ نفسَهُ للناس إماماً فعلیه أنْ یبدأ بتعلیم نفسه قبلَ تعلیم غیرِهِ، ولَیْکُنْ تأدیبُهُ بسیرتِهِ قبل تأدیبِهِ بلسانِهِ ...»
* امینى، ابراهیم، تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: هفتم، 1390.