ترس
ترس صفتی همگانی است که کم و بیش در عموم افراد وجود دارد. ترس بهطور اجمال برای حفظ انسان لازم است و در مجموع، صفت بدی نیست. کسی که بهطور کلی از ترس خالی باشد، طبیعی نیست و بیمار و ناقص میباشد. بهواسطه ترس است که انسان از حوادث خطرناک فرار میکند و خود را از مرگ نجات میدهد؛ بنابراین، ترس یکی از نعمتهای بزرگ الهی است که خداوند آن را در وجود انسان به ودیعه نهاده است و دارای مصالح و حکمتهایی است. اما این نعمت بزرگ، مانند سایر نعمتها، در صورتی مفید خواهد بود که انسان بهطور صحیح از آن استفاده کند. اگر از آن در جای خود استفاده نشود، نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه ممکن است عوارض بدی نیز در برداشته باشد.
ترس بهطور کلی به دو دسته تقسیم میشود:
یکی ترسهای خیالی، نا به جا و غیر عقلایی و دیگری ترسهای معقول و درست.
ترسهای خیالی و غیر عقلایی
ترسهای خیالی مانند ترس از جن و غول، تاریکی، حیوانات بیآزار از قبیل گربه، موش، سوسک، قورباغه، شتر، اسب و ...، ترس از دزد، مرده، قبرستان، گور و کفن، ترس از دکتر، آمپول و دارو، ترس از دندانپزشک، ترس از صدای قطار و رعد و برق، ترس از تنها خوابیدن، ترس از امتحان و پس دادن درس، ترس از بیماری، ترس از مرگ و دهها از این ترسها که کاملًا بیمورداند و هیچ منشأ عقلایی ندارند.
این ترسها را نمیتوان نادیده گرفت. همینها هستند که کودک را در رنج و عذاب دائم قرار میدهند، بهطوری که حتی از خواب خوش نیز محروم میگردد و در رؤیا هم خوابهای وحشتناک میبیند و داد و فریاد میزند. ترس و اضطراب بیجا، بیماری روانی است و در زندگی آینده کودک نیز آثار بدی خواهد داشت. آدم ترسو جرأت ندارد اقدام به کارهای بزرگ کند. همیشه در حال اضطراب و دلهره به سر میبرد. کمرو، پریشان و افسرده است. از اجتماع فرار میکند و در خود فرو میرود. اکثر بیماریهای روانی در اثر همین ترسهای بیجا به وجود میآیند.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
ترس یکی از آفتها است.[1]
بنابراین، مربی خوب نمیتواند به این موضوع بیتفاوت باشد، بلکه سعی میکند از ترسهای بیجای فرزندش جلوگیری کند. در این جا چند مطلب را باید به مربیان یادآور شویم:
1. پیشگیری از ترس خیلی آسانتر از برطرف ساختن آن است. سعی کنید علل و عوامل ترس تا حد توان به وجود نیاید تا کودک شما ترسو نشود. روانشناسان عقیده دارند که صداهای شدید؛ مانند صدای ترن، رعد و برق، آژیرهای خطر و داد زدن بر سر کودک، از عوامل ابتدایی ترس کودکان است. تا میتوانید سعی کنید کودکان در معرض این گونه حوادث شدید قرار نگیرند. بر سر کودک ولو نوزاد، داد نزنید و نگاههای خشمگین و تهدیدکننده نداشته باشید.
2. ترس از عوارض واگیر است. کودک ذاتاً ترسو نیست. اگر پدر و مادر و معاشران او ترسو باشند، او هم ترسو خواهد شد. اگر میخواهید کودکان شما ترسو نباشند، ابتدا ترس خود را معالجه کنید و در برابر عوامل غیر عقلایی اظهار ترس و ناراحتی نکنید تا کودکان ترسو بار نیایند.
3. تماشای فیلمهای پلیسی و جنایی در سینما و تلویزیون، گوش دادن به پارهای از داستانهای مهیج رادیو، خواندن و یا شنیدن قصهها و داستانهای محرک و حتی خواندن پارهای از حوادث مجلهها و روزنامهها، برای کودک ضرر دارد و اعصاب ظریف او را تحت تأثیر قرار میدهد و حالت دلهره، نگرانی و ترس در او به وجود میآورد. تا میتوانید او را از این حوادث دور نگهدارید. هیچ گاه از وجود جن و پری صحبت نکنید و اگر این مطالب را از دیگران شنیدهاند، به آنان بفهمانید که اگر جنی موجود باشد- چنانکه قرآن کریم به وجود جن تصریح نموده- آنان نیز مانند انسانها موجوداتی هستند که زندگی میکنند و برای انسان ضرر ندارند و ترس از آنها بیمورد است.
4. در تربیت کودک، جداً از تهدید خودداری کنید. کودکان را از لولو، خورخوره، حاجی خرناس، دیو، غول و یک سر و دو گوش نترسانید. این گونه ترسها ممکن است بهطور موقت در کودک اثر داشته باشند، اما یقیناً آثار بدی بر او خواهند گذاشت که ضررش بیشتر از نفعش خواهد بود. شما با این رفتار، کودک را ترسو و ضعیف بار میآورید. برای تنبیه کودکان، آنها را در جاهای تاریک و وحشت زا حبس نکنید.
کودکان را از سگ و گربه نترسانید. یکی از عادتهای غلط بعضی مادران نادان، این است که برای آرام کردن بچهها، پشت در و دیوار خورخور میکنند و به درب و دیوار مشت میزنند و با این عمل، او را میترسانند تا آرام بگیرد. این مادران نمیدانند با همین عادت غلط، چه جنایتی مرتکب میشوند و روح حساس کودک را پریشان میسازند و زندگی آینده روانی او را تباه میسازند.
... در خاطراتش مینویسد:
مادربزرگ من برای اینکه شیطانی نکنیم، میرفت توی اتاق دیگر و با صدای مخصوصی میگفت: من علی موجودیام، آمدهام شما را بخورم. ما میترسیدیم و ساکت میشدیم و خیال میکردیم حقیقت دارد. به همیت علت فردی ترسو بار آمدم و نمیتوانستم تنها در خانه بمانم.
اکنون که بزرگ شدهام، همان ترس به صورت اضطراب و دلهره در من ظهور کرده است.
دلم شور میزند و اضطراب و نگرانی مرا رنج میدهد.
... در ضمن نامهاش مینویسد:
دختر بچه پنج سالهای بودم که با دختر خالهام بازی میکردم. ناگهان هیولای وحشتناکی را با سری بزرگ و چشمهای درشت و دندانهای گراز و شنلی سیاه و چکمههای مشکی در وسط حیاط دیدیم که با صداهای عجیب میخواست ما را بخورد. ما جیغ کشیدیم و به دالان تاریکی فرار کردیم. من از ترس آن قدر به دیوار چنگ زده بودم که انگشتانم زخم شده بود. از ترس بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم. به قرار مسموع مرا نزد دکتر برده و از مرگ نجات داده بودند. این عمل غیر انسانی چنان در من اثر گذاشت که تا مدتها در گوشه و کنار مخفی میشدم و اندک صدایی مرا به وحشت واضطراب میانداخت و جیغ میزدم. اکنون که بزرگ شدهام، مبتلا به ضعف اعصاب و سوزش قلب شدهام. همیشه غمناکم و احساس بیهودگی میکنم. به کار و زندگی بیعلاقهام. حال معاشرت و رفت و آمد ندارم. اضطراب و دلهره دارم. بعداً فهمیدم که دختر عمه دختر خالهام با گذاشتن دیگ بزرگی بر سرش خودش را به صورت لولو خورخوره درآورده بود تا ما را بترساند. او مسئول بیماری و ضعف اعصاب من است.
5. اگر بچه شما در اثر ندانمکاری و سهلانگاری خودتان یا علل دیگر ترسو شده است، ترس او را یک موضوع بیاهمیت نشمارید. سعی کنید هر چه زودتر روح او را آرام سازید و ترسش را برطرف نمایید. البته وقتی علل واقعی حوادث برای کودک روشن شد، بعضی ترسها خود به خود برطرف خواهد شد. اما راه علاج ترس این نیست که بچه را سرزنش، ملامت و تمسخر کنید و او را در برابر دیگران شرمنده سازید.
این عمل نه تنها ترس کودک را بر طرف نمیسازد، بلکه روح حساس او را آزردهتر میسازد. او که در ترسیدن تقصیر ندارد. او نمیخواهد بترسد، شما و عوامل دیگر باعث ترس او شدهاید. پس چرا او را مقصر میشمارید؟ با صبر، بردباری، کاردانی و کنجکاوی، علل و عوامل ترس او را پیدا کنید، آن گاه درصدد چاره برآیید.
اگر از جن و غول میترسد، با نرمی و ملاطفت به او بفهمانید که وجود غول، لولو، خور خوره و حاجی خرناس دروغ است و چنین موجوداتی اصلًا وجود ندارند. او را مطمئن سازید که جن کاری با انسان ندارد. سعی کنید صحبتی از آنها نشود تا به تدریج این فکر از مغز کودک خارج شود.
اگر از حیوانات بیآزار میترسد، بیضرر بودن آنها را عملًا برایش اثبات کنید.
میتوانید به آن حیوانات نزدیک شوید و آنها را لمس کنید و در دست بگیرید تا او به تدریج با آنها مأنوس گردد و ترسش بریزد. اگر از تاریکی میترسد، میتوانید او را با نورهای کمتر مأنوس سازید تا در طول ایام ترسش بریزد و به تاریکی عادت کند.
هنگامی که خودتان پهلوی کودک هستید، میتوانید به مدت خیلی کوتاه چراغ را خاموش کنید. بعداً به تدریج مدت آن را طولانیتر سازید و سپس همین عمل را وقتی که در یک اطاق هستید، ولی از او فاصله دارید انجام دهید. با صبر و حوصله این قدر این عمل را تکرار کنید تا ترس کودک بریزد و بتواند به تنهایی در تاریکی به سر برد.
اما به هر حال مواظب باشید از تهدید و کتک و اعمال زور استفاده نکنید، زیرا با این رفتار نمیتوانید ترس او را برطرف سازید. به علاوه ممکن است آثار بسیار بدی در بر داشته باشد. مجبور کردن کودک به اینکه با چیزهایی که از آنها میترسد روبهرو شود، اضطراب و دلهره او را بیشتر میکند و فشارهای سختتری بر اعصابش وارد میسازد.
اگر از دکتر و آمپول وحشت دارد، با زبان خوش و مهربانی به او بفهمانید که بیمار است و اگر بخواهد سالم شود، باید دوا بخورد و آمپول بزند. به او نشان بدهید که دیگران نیز آمپول میزنند و اظهار ناراحتی نمیکنند تا به تدریج با دکتر و آمپول آشنا شود و ترسش بریزد. تا ضرورتی در بین نباشد با زور و تهدید او را به آمپول زدن مجبور نسازید که ممکن است عوارض ناگواری در برداشته باشد. گاهی ضرورت اقتضا میکند که کودک مدتی در بیمارستان بستری باشد، اما اکثر کودکان از بستری شدن در بیمارستان و دوری از خانه و پدر و مادر جداً وحشت دارند و بدینوسیله، مشکل بزرگی برای پدر و مادر به وجود میآید. اگر بخواهند او را با زور و جبر بستری سازند، مسلماً در روح و روانش آثار بدی خواهد گذاشت، و اگر بخواهند از بستری کردن او خودداری نمایند، برای بهداشت و سلامت او ضرر دارد و حتی ممکن است جانش در معرض خطر قرار گیرد. از این رو، بر پدران و مادران لازم است که کودکان خود را قبلًا با محیط بیمارستان آشنا سازند. گاهی که خودشان به عیادت بیماران میروند، کودکانشان را نیز همراه ببرند و بیشتر در آن جا توقف کنند و برایش خوب توضیح بدهند که بیمارستان جای خوب و آرامی است که دکترها و پرستاران مهربانی دارد که بیمار را معالجه میکنند. برای معالجه بیماریهای خطرناک چارهای جز بستری شدن نیست. کم کم میتوانند کودک را با محیط بیمارستان آشنا سازند. آن وقت اگر ضرورت اقتضا کرد که کودک را در بیمارستان بستری کنند، آمادگی خواهد داشت. بهتر است قبلًا به او یادآور شوند که تو بیمار هستی و خوب میشوی، اما برای معالجه باید در بیمارستان بخوابی. در آن جا پرستاران و دکترهای مهربانی هست که برای بهبود تو کوشش مینمایند. ما هم گاه گاهی به دیدن تو میآییم. اما مواظب باشید به کودک دروغ نگویید: این جا بخواب ما هم نزد تو خواهیم ماند. نگویید: نترس نه دوا به تو میدهند و نه آمپول میزنند. نگویید: در بیمارستان به تو خیلی خوش میگذرد. زیرا همه اینها خلاف واقع است و اعتماد کودک به شما از بین میرود. بلکه بگویید: تو بیمار هستی و برای معالجه جز بستری شدن چارهای نیست. بعد از بستری شدن هم تا میتوانید به عیادتش بروید و نزدش بمانید و برایش اسباب سرگرمی و دلخوشی فراهم سازید.
ترسهای عقلایی
در مورد ترسهای عقلایی، مربی باید یک روش معتدل و خردمندانه پیش گیرد.
موضوعات خطرناک را با کودک در میان بگذارد و راه پیشگیری از آنها را به او نشان بدهد و او را از عواقب بیاحتیاطی بترساند.
راه درست استفاده از گاز، کبریت و وسائل برقی را به او یاد بدهد و خطرهای احتمالی را گوشزد کند. روش صحیح عبور از خیابان را به او یاد بدهد و او را از خطرهای احتمالی وسائل نقلیه بترساند. کودک را وادار کند که به قوانین اجتماعی، به ویژه قوانین راهنمایی احترام بگذارد و او را از عواقب تخلف از قانون بترساند و بهطور کلی، خطرهای احتمالی را برای کودک توضیح دهید و او را از آنها بترسانید و راه نجات از آنها را برایش بگویید. اما دراینباره مبالغه نکنید و با مبالغهگویی، کاری نکنید که او به وحشت و اضطراب بیفتد و ترسو و وسواسی گردد و خود را بیپناه بپندارد، بلکه سعی کنید روح توکل و اعتماد بر خدا را در او زنده سازید.
یکی از موارد ترس، وحشت از مرگ است. ترس از مرگ اگر از حد معمول تجاوز کرد، به بیماری روانی تبدیل میشود. این بیماری، آرامش و آسایش روانی را از انسان میگیرد و او را از کسب و کار باز میدارد، لذا پیشگیری از آن لازم است.
کودک تا مدتها اصلًا معنای مردن را درک نمیکند و بهتر است مربیان، به هیچ عنوان دراینباره صحبت نکنند. اما گاه میشود که بچه بهواسطه مرگ یکی از آشنایان و خویشان، به مردن توجه پیدا میکند و ممکن است از پدر و مادرش درباره مرگ سئوالهایی بکند. اگر کودک به حد رشد و تمیز رسیده، پدر و مادر میتوانند واقع قضیه را به او بگویند و ادامه دهند: مرگ چیز مهمی نیست. انسان بهواسطه مردن از این جهان به جهان دیگری به نام جهان آخرت میرود و در آن جهان، پاداش کارهای خوب و کیفر کارهای بدش را خواهد دید. همه میمیرند. خدا در قرآن میفرماید: همه مردم خواهند مرد. مرگ چندان مهم نیست. مهم این است که انسان بدی نکند و کارهای نیک انجام دهد تا بعد از مرگ راحت باشد. یاد مرگ اگر از حد تجاوز نکند و به وسواس تبدیل نشود، نه تنها ضرر ندارد، بلکه برای تعلیم و تربیت کودک نیز میتوان از آن استفاده نمود.
یکی از موارد ترس، ترس از خدا یا قیامت است. این ترس نیز اگر به صورت بیماری روانی نباشد، نه تنها بد نیست، بلکه برای سعادت دنیوی و اخروی انسان بسیار مفید خواهد بود. ترس از خدا و عذابهای اخروی است که انسان را به کارهای نیک وادار میکند و از کارهای بد باز میدارد. بدینجهت خدا در قرآن به مردم میگوید:
اگر ایمان دارید از دیگران نترسید اما از من بترسید.[2]
همچنین عذابها و سختیهای قیامت را برای مردم بیان میکند. از این رو، مربی دانا و هوشیار و متعهد سعی میکند که بذر ترس از خدا و ترس از گناه و ترس از قیامت را در روح حساس کودک از همان ایام کودکی بپاشد، تا کم کم رشد و نمو کند و در بزرگی، آثار نیکش ظاهر شود.
اما باید توجه داشت که مربی خوب، نباید همیشه از دوزخ و عذابهای دوزخی دم بزند و خدا را به صورتِ موجودی مستبد و جبّار معرفی کند، بلکه باید از صفت رحمت، مهربانی، شفقت و لطف او بیشتر بگوید و بدینوسیله، خدا را دوست داشتنی گرداند و در عین حال، مردم را از کیفر گناه و عظمت خدا بترساند، بهطوری که همواره بین خوف و رجا باشند.
[1] . غرر الحکم، ص 21:« الجبنُ آفةٌ»
[2] . آل عمران آیه 175:« ... فلا تخافوهم وخافونِ إن کنتُمْ مؤمنین»